هو المقصود...
السلام علی فاطمة و أبیها و بعلها وبنیها...
از عاشورا با دل جنجال دارم،دلم میگوید که تا کی تظاهر؟تا کی شعار؟تا کی...
از دستِ دلم کلافه شدم و گفتم حرفِ حسابت چیست؟
دلم گفت:تا کی میخواهی شعار بدهی که اهلِ کوفه نیستی؟
گفتم دلِ من،خب نیستم،مگر نمی بینی دَه روز عزاداریم را؟مگر نمی بینی شالِ مشکیم را؟
گفت:عجب،که عزاداری کردی؟که دَه روز به مهمانیِ امامِت رفتی،مگر ندیدی کوفیان دَه روز از امامَت پذیرایی کردند و بعدِ روز دهم وقتی که کشتنش رفتند پیِ زندگیشان؟یعنی تو چنین نکردی؟
گفتم من شریک دردِ زینب بودم و با او همدرد بودم.
گفت:صدای "الوداع یا حسین" زینب رو شنیدی؟
گفتم آری و من نیز همنوا با زینب،با حسین وداع کردم.
آهی کشید و ادامه داد:حیف و صد حیف،که زینب فقط با جسمِ بی روحِ حسین وداع کرد و به آرمانهای حسین لبیک گفت،اما تو...اما تو با همه آرمانهای حسین وداع کردی و ازجسم حسین بتی ساختی وعکسی کنجِ دیوار اتاقت...
گفتم دلِ من: من مسلمانم،عشقم دینم است و نماز میخوانم و طاعت خدا میکنم.
گفت: شگفتا،شگفتا،که مسلمانی،حتمأ میگویی از کوفیانی که احکامِ دینت را از پیامبر و علی دیده بودند و شنیده بودند مسلمانتری؟
گفتم:من عاشقِ ولایتم و هر وقت ندایِ استغاثه مولایم را بشنوم لبیک گویان میروم.
دلم خندید و گفت: به عمل کار برآید.تو که فقط حرف میزنی و دم از ولایت میزنی،اما کوفیان عمل کردند و با امامشان یزید بیعت کردند و در جنگ یاریش کردند.
گفتم:کوفیان مجبور شدند و اگر ابن زیاد به مرگ یا جنگ علیهِ حسین تهدیدشان نمیکرد،نمی رفتند و نمی کشتند.
دلم آهی کشید و گفت:لبیکِ خودت یادت نیست؟اسماعیل صفوی تو را تهدید کرد یا مرگ یا..چطور ترسیدی و مرگ را نپذیرفتی؟
گفتم:ببین دلِ من،نامردی کوفیان آنجا بود که خودشان نامه نوشتند و طلب کمک از امامشان کردند و خواستند که بیاید،اما وقتی آمد وفای به عهد نکردند.
دلم گفت:در عجبم،مگر تو نبودی که رفتی دمِ چاه و کلی دلتنگی کردی؟برای امامت نامه نوشتی انداختی داخل چاه که برسد دستِ آقا؟تو نبودی که چند صباحی گفتی: «بَیعةَ لهُ فی عنقی لا أحول عنها و لا أزول أبدا»؟
خجالت کشیدم و گفتم آری...
اما مصمم گفتم: پایِ نامه ام هستم و می مانم.
دلم شکست و آرام زمزمه کرد:...کوفیان هم همین را می گفتند...
از دستِ دلم خسته شدم و گفتم:ای دل چه کنم؟
لرزید و گفت:کوفیان معرفت نداشتند و امامشان را نشناختند،برو دنبالِ امامَت، که صبح و شب چشم به راهت است...