• وبلاگ : ياس سوخته
  • يادداشت : +داغِِ دلم...
  • نظرات : 2 خصوصي ، 8 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    بسم الله

    واقعا عالي بود و از مطلبت استفاده كامل رو برديم

    در ضمن از حضورت در مبارز متشكرم...........

    بسم الله النور...

    السلام عليكم...

    انقلاب ما انفجار نور بود...بروز شد...مطالعه بفرمائيد...حتماً مفيد واقع خواهد شد ان شاء الله...

    http://lovergod14loversand.parsiblog.com/398790.htm

    يا حق با حق تا حق...

    تمام آنچه ميخواست ذره اي عشق بود،لبخندي ،بوسه اي و ... و آنوقت ميشود همه چيز را داد نه كه باختن كه فدا كردن و چنان سراسيمه بدنبالش ميدوي كه باد به تو حسرت ميخورد. كاش تمامش همين بود ولي افسوس كه حقيقت تو چيز ديگريست

    مرسي از نظرت

    داستان مردي که به زيارت امام حسين عليه السلام نمي‌رفت

    شخصي از بزرگان هند به قصد مجاورت کربلاي معلّي به اين شهر آمد و مدت شش ماه در آنجا ساکن شد و در اين مدت داخل حرم مطهر نشده بود و هر وقت زيارت حضرت امام حسين عليه السلام را اراده مي‌کرد، بر بام منزل خود رفته، به آن حضرت سلام مي کرد و او را زيارت مي‌نمود؛ تا اين که سرگذشت او را به «سيد مرتضي»که از بزرگان آن عصر و مرسوم به «نقيب الاشراف» بود رساندند. سيد مرتضي به منزل او رفت و در اين خصوص او را سرزنش نمود و گفت: «از آداب زيارت در مذهب اهل‌بيت عليه السلام اين است که داخل حرم شوي و عقبه و ضريح را ببوسي. اين روشي را که تو داري، براي کساني است که در شهرهاي دور مي‌باشند و دستشان به حرم مطهر نمي‌رسد.» آن مرد چون اين سخن را شنيد گفت: «اي نقيب الاشرف» از مال دنيا هر چه بخواهي از من بگير و مرا از رفتن معذور دار. هنگامي که سيد مرتضي سخن او را شنيد بسيار ناراحت شد و گفت: «من که براي مال دنيا اين سخن را نگفتم؛ بلکه اين روش را بدعت و زشت مي‌دانم و نهي از منکر واجب است.» وقتي آن مرد اين سخن را شنيد، آه سردي از جگر پر دردش کشيد. سپس از جا برخاست و غسل زيارت کرد و بهترين لباسش را پوشيد و پا برهنه و با وقار از خانه خارج شد و با خشوع و خضوع تمام، نالان و گريان متوجه حرم حسيني گرديد تا اين که به در صحن مطهر رسيد . نخست سجده شکر کرد و عتبه صحن شريف را بوسيد. سپس برخاست و لرزان، مانند جوجه گنجشکي که آن را در هواي سرد در آب انداخته باشند، بر خود مي‌لرزيد و با رنگ و روي زرد، همانند کسي که يک سوم روحش خارج گشته باشد، حرکت مي‌کرد تا اين که وارد کفش کن شد. دوباره سجده شکر به جا آورد و زمين را بوسيد و برخاست و مانند کسي که در حال احتضار باشد داخل ايوان مقدس گرديد و با سختي تمام خود را به در رواق رسانيد. چون چشمش به قبر مطهر افتاد، نفسي اندوهناک بر آورد و مانند زن بچه مرده، ناله جانسوزي کشيد. سپس به آوازي دلگداز گفت: «اَهَذا مَصرَعُِِِ سيدُالشهداء؟ اَهَذا مَقتَلُ سيدُالشهداء؟ ؛ آيا اينجا جاي افتادن امام حسين عليه السلام است؟ آيا اينجا جاي کشته شدن حضرت سيدالشهداء است؟» پس فرياد کشيد و نقش زمين شد و جان به جان آفرين تسليم نمود و به شهيدان راه حق پيوست.»

    التماس دعا

    وبلاگ ما متعلق به دلسوختگان اهل بيت(ع) است.دلسوختگاني که در انتظار فرج امامشان روزها رابه شب وشب ها رابه روز مي رسانند....اما چگونه!!؟.....گفته اند که براي فرج او دعا کنيم اما آيا فقط دعا به تنهايي کار ساز است؟...به خودتان برگرديد آيا قدمي براي انتظار بر داشته ايدتا...
    واماما براي تحقق اين امر وبلاگي (در حد توان خود)ساخته وسعي کرده ايم دربخش موضوعات آرشيومطالبي مرتبط ريخته که موجب افزايش بعد علمي وايماني شما عزيزان ودلسوختگان اهل بيت (ع)گردد.
    اميدوارم که تعامل مل بيشترگردد.desa.blogfa.com

    سلام خيلي زيبا بود

    جدي گفتم

    لرزيد و گفت:کوفيان معرفت نداشتند و امامشان را نشناختند،برو دنبالِ امامَت، که صبح و شب چشم به راهت است...

    در پناه خود خدا

    يا ساقي كوثر

    پاسخ

    هو المقصود...سلام دوست عزيز.ممنون از لطفتون.فقط خواستم بگم جمله اخر جمله خود امام زمان که به علي بن مهزيار فرموده بودن"نتوقعک ليلا و نهارا"...يا علي

    سلام.وبلاگ زيبا ومفيدي داري انشالله هميشه موفق وسربلند باشيد

    درپناه حق.ياعلي

    پاسخ

    هو المقصود...عليکم السلام.لطف دارين،اگه چيزيم هست عنايت خودشونِ.ان شاءالله شما هم هميشه موفق باشين.يا علي
    سلام.خسته نباشيد..در پناه شهدا انشاالله..التماس دعاي فرج