او مقصود است...
سلام و درود بر فاطمه(س) و پدر و مادرش و همسر و فرزندانش...
«یا داوود!اگر آنان که از من رویگردان شده اند،میدانستند که چگونه در انتظارشان هستم و چه مهری نسبت به آنان دارم و چقدر مشتاقم که معصیتشان را ترک کنند،از اشتیاق من میمردند و در راه محبتم،بند از بندشان جدا میشد.
ای داوود!این اراده من است درباره کسانی که از من رویگردان شده اند.پس اراده ام درباره روی آورندگان به من چگونه است؟
ای داوود!بیشترین نیاز بنده به من،هنگامی است که از من احساس بی نیازی کند...
بیشترین مهربانی من به بنده،هنگامی است که از من رویگردان شود...
و بیشتر ارجمندی بنده ام نزد من،هنگامی است که به سوی من باز گردد...
این است خدایمان...
پس حی علی خدا..
و اما...
تقدیم به تو...
میدانی که پیامبرمان(ص) به جابر ابن عبدالله انصاری وعده داده بودند که امام محمد باقر(ع) را از نزدیک زیارت میکنی...
و زیارت نیز کرد،اما میدانی بین آنها چه گفتگویی شد؟ اگرنمیدانی گوش کن:
امام(ع) به جابر فرمودند:«کیف اصبحت یا جابر؟؛جابر به کجا رسیدی؟»
گفت:من رسیدم به مقامی که درد را بیشتر از سلامتی و فقر را بهتر از دارایی دوست دارم.
حضرت فرمودند:«اما ما اینگونه نیستیم»
پرسید:مگر شما چگونه اید؟
فرمود:«اگر خدا درد را بخواهد ،درد میخواهیم؛اگر سلامتی بخواهد،سلامتی میخواهیم؛وصل بخواهد،وصل میخواهیم؛هجران بخواهد،هجران میخواهیم»
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
ح.د)این را تقدیم کردم به تو که نمیدانم الان کجایی،اما دلم میگوید جایی شبیه خانه دایی...میدانی که کجا را میگویم؟آری آری،همان را میگویم،پیش همویی که گاه گاهی بهمان میخندد و آراممان میکند...
ح.د)تقدیم به تو که بهترینی برای بندگی «هو»...
ح.د)تقدیم به تو که دوست داری فنا شوی در «هو» و میشوی،میدانم...
ح.د)تقدیم به تو که «هو» را فقط برای «هو» میخواهی...
ح.د)تقدیم به تو ای همسر و همدرد مهربانم.
ان شاءالله
شهیدان مفقودالاثر